مطالب از سراسر وب

۸ معمای کاراگاهی سخت با جواب

دنیای اطلاعات: حتما خیلی از شما داستان‌های کارآگاهی را که در آن پلیس موضوعات چالش برانگیز را بررسی می‌کند، دوست دارید و در کودکی آرزوی پیدا کردن مجرم و دستگیر کردنش را داشته اید. این معما‌ها به شما فرصتی می‌دهد که حس واقعی کارآگاه بودن را درک کنید.

قتل یک نجیب زاده

قتل یک نجیب زاده

جورج اسمیت عصر یکشنبه به قتل رسید. هنگام قتل پنج نفر دیگر هم در خانه بودند: همسر آقای اسمیت، باغبان، سر پیشخدمت، آشپز شخصی او و خدمتکار. کارآگاه استیونز از همه آن‌ها پرسید که آن شب مشغول چه کاری بودند:

خانم اسمیت گفت در حال خواندن کتابی در کنار شومینه بوده است.
آشپز گفت مشغول آماده کردن شام بوده است.
سرپیشخدمت گفت به خدمتکاران اتاق نشیمن دستور می‌داده است.
نظافتچی گفت در حال شستن ظرف‌ها بوده است.
باغبان گفت در حال آبیاری گل‌ها بوده است.

بعد از این مکالمه، کارآگاه قاتل را دستگیر کرد. به نظر شما قاتل چه کسی بود؟

جواب

جواب

قاتل سر پیشخدمت بود. چون فقط پنج نفر هنگام قتل در خانه بودند. اما او گفت: مشغول دستور دادن به خدمتکاران بوده است.

قاتل احمق

قاتل احمق

کارآگاه در حال صحبت کردن با دکتر در اتاق انتظار بود که مردی سراسیمه وارد شد و فریاد زد: «یک نفر به همسرم شلیک کرده!» کارآگاه از مرد خواست همه چیز را برایش تعریف کند. مرد که آقای کلارک نام داشت گفت: سرکار بوده که خدمتکارشان به او زنگ زده و می‌گوید اتفاق وحشتناکی برای همسرش افتاده و در بخش مراقبت‌های ویژه است. او بلافاصله گوشی را قطع کرده و به سمت بیمارستان آمده است.
وقتی حرف‌های آقای کلارک تمام شد، کارآگاه به جرم قتل او را دستگیر کرد. چرا این کار را کرد؟

جواب

جواب

آقای کلارک هیچ چیزی درباره تیراندازی نمی‌دانست. خدمتکار فقط به او گفته بود اتفاق بدی برای همسرش افتاده است.

برادران خونی

براداران خونی

یک میلیونر در خانه و با اصابت گلوله به پیشانیش کشته شد. کارآگاه با سه پسر او جک، جان و جیمز که در خانه بودند صحبت کرد.
جک به او گفت که آن شب با پدرش و جان به یک مهمانی رسمی رفته بوده اند. وقتی به خانه می‌رسند ابتدا پدرشان و سپس جان و بعد جک وارد اتاق نشیمن می‌شوند. هنگام بالا رفتن پدر از پله‌ها بالا جیمز وارد اتاق نشیمن شده و به پدرشان تیراندازی کرده است.
جان هم گفته‌های جک را تایید کرد.
اما جیمز گفت آن شب با دوستانش بیرون بوده و وقتی به خانه رسیده پدرش کشته شده بوده است.
کارآگاه فورا همه چیز را فهمید. به نظر شما چه کسی قاتل بوده و کارآگاه استیونز چطور فهمیده است؟

جواب

جواب

جان و جک دروغ می‌گفتند. اگر جیمز پدرشان را می‌کشت، گلوله باید به پشت گردن او اصابت می‌کرد، چون در حال بالا رفتن از پله‌ها بوده است.

فرار

فرار

کارآگاه باید زندانی فراری را پیدا می‌کرد. او می‌دانست که مجرم در یکی از این خانه‌ها پنهان است. اما باید آدرس دقیق را می‌دانست تا او را فراری ندهد. او ابتدا با استفاده از یک هواپیمای بدون سرنشین از این خانه‌ها عکس زیر را گرفت.
وقتی به عکس نگاه کرد فهمید مجرم کجاست. به نظر شما زندانی فراری در کدام خانه است؟

جواب

جواب

قاتل در خانه A است چون یک اتومبیل کنار خانه و رو به جاده پارک شده تا بتواند فورا فرار کند.

سفر عاشقانه

سفر عاشقانه

خانم و آقای کلاید برای سفر به یک شهر کوهستانی رفتند. اما دو روز بعد آقای کلاید تنها به خانه بازگشت. او نزد پلیس رفت و گفت خانم کلاید سقوط کرده و مرده است.
روز بعد کارآگاه استیونز آقای کلاید را دید و او را به جرم قتل همسرش دستگیر کرد. کلاید به جرمش اعتراف کرد و از کارآگاه پرسید چطور فهمیده او قاتل است. استیونز گفت با آژانس مسافرتی تماس گرفته و پند سوال پرسیده است. به نظرتان آژانس مسافرتی به کارآگاه چه گفته است؟

جواب

جواب

جواب سفر عاشقانه

قتل دوستانه

قتل دوستانه

مری و بن همراه با چهار دوستشان زندگی می‌کردند. یک روز بن به خانه آمد و جسد مری را روی مبل پیدا کرد. او با پلیس تماس گرفت.
کارآگاه رسید و فهمید مدت زیادی از قتل مری نگذشته است و از هر چهار دوست بازجویی کرد:
میا گفت در آشپزخانه بوده و دو ساعت پیش به خانه آمده و به آشپزخانه رفته است.
جان گفت در حال مطالعه در باغچه بوده و آن روز جایی نرفته است.
جنیفر گفت سه ساعت بوده که در استخر شنا می‌کرده است.
جین گفت در اتاقش نقاشی می‌کرده استو
کارآگاه از همه خواست دست هایش را نشان دهند و قاتل را پیدا کرد. به نظر شما قاتل کسیت و آقای استیونز چطور او را پیدا کرد؟

جواب

جواب

اگر جنیفر سه ساعت در استخر شنا می‌کرده پس دست‌هایش باید چروک شده باشد.

تراژدی کارآگاه

تراژدی

یک روز صبح کارآگاه با همسرش دعوا کرد و بدون اینکه تلفن همراه و کلیدش را بردارد از خانه بیرون رفت. وقتی شب به خانه برگشت همکارش، همسرش و یک جسد را در خانه دید. همسر استیونز ماجرا را این گونه تعریف کرد:
در اتاق نشیمن نشسته بودم که صدای زنگ در را شنیدم. فکر کردم شوهرم است و در را باز کردم. اما یک مرد جنایتکار مرا هل داد و مجبور شدم او را با چاقو بزنم.
کارگاه دستور داد پلیس همسرش را دستگیر کند، چون قصد داشت او را بکشد.
کارآگاه چطور این را فهمید؟

جواب

جواب

خانم استیونز قصد داشته شوهرش را بکشد، چون با چاقو سمت در رفته و چون فکر کرده آن مرد شوهرش است، او را کشته است.

دروغگو

دروغ گو

مردی به پلیس گفت که از سرکار به خانه آمده و جسد همسرش را وسط سالن پذیرایی پیدا کرده است. او گفت: ظاهرا همسرش اسلحه او را روی میز پیدا کرده و خودش را کشته است. اما پلیس با یک نگاه فهمید که مرد دروغ می‌گوید.
پلیس چطور این را فهمید؟

جواب

جواب

جلد چرمی خالی اسلحه روی کمربند مرد بود، به این معنی که یا برای برداشتن اسلحه آمده بوده که نمی تواند درست باشد چون از سرکار به خانه آمده و جسد همسرش را یافته یا اسلحه قبل از قتل روی کمرش بوده که ثابت می کند خودش به همسرش شلیک کرده است.

درباره ادمين

مجید کوهی طراح سایت و دانش آموخته مهندسی تکنولوژی جوشکاری است. وی از بحث و مطالعه در مورد فناوری و فلسفه لذت می‌برد، به سبک زندگی اسلامی علاقه دارد و اوقات فراغتش را با کیهان شناسی، طراحی مدارهای الکترونیکی و زمین شناسی می‌گذراند.
تعداد مقالات: 1525 مقاله تا کنون.

دیدگاهتان را بنویسید

  • آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های مورد نیاز با علامت‌ * مشخص شده‌اند.
  • مخاطبان گرامی، برای انتشار نظرات لطفا نکات زیر را رعایت فرمایید:
  • 1- نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • 2- نظرات حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های اسلامی منتشر نمی‌شود.
  • 3- نظرات پس از ویرایش تایید می‌شود.